-5%
کتاب قمارباز
نویسنده: فئودور داستايفسكی
مترجم: صالح حسينی
ناشر: نشر نیلوفر
قطع: رقعی
جلد: شومیز
تعداد صفحات : 238
قمارباز
قمارباز رمان کوتاهی از داستایفسکی نویسنده روسی است،
رمان نشان دهنده اعتیاد خود داستایفسکی به رولت میباشد که الهام بخش نوشتن این کتاب شد،
نویسنده در هنگام نوشتن کتاب تحت مهلت سختی برای بازپرداخت بدهیاش ناشی از قمار بود.
قمارباز یکی از آثار درخور و ممتاز داستایفسکی است که در سن 45 سالگی وی، تنها در مدت 26 روز نوشته شده است.
داستان رمان ماجرای خانواده ای روس است که بر اثر تحولات و بیلیاقتی ها ثروت انبوه خود را از دست داده و
مجبور به مهاجرت به کشور دیگری شده اند.
راوی داستان که معلم فرزندان این خانواده است داستان را در حالی روایت میکند که یا از قمارخانه برگشته است یا در راه قمارخانه است.
وی که به شانس خودش در قمار اعتقاد راسخ دارد مدام در اندیشه قمار است و
آن را تنها راه محقق شدن خواسته هایش می داند.
رمان دربرگیرنده مناسبات و روابطی است که تمامی انسانها در زندگی روزمره با آن مواجه هستند و
مشغلهٔ شخصیتهای داستان نیز از نوع مشغلههای ذهنی تمامی انسانها است.
دغدغههایی همچون عشق، ثروت، شهرت و… بدین ترتیب ما با یک روایت کاملاً رئال مواجه هستیم.
زندگی در نظر داستایوفسکی همچون یک بازی قمار است که انسان در آن هست تا فقط انتخاب کنی و گردانه را بچرخانی،
و اینکه «این انتخاب آیا موفقیت و پیروزی دربردارد یا خیر؟» چیزی فرای دستان قدرت بشریت است.
تکه هایی از کتاب
- بعد از دو هفته غیبت، آخرالامر برگشتهام. حالا دیگر سه روز است که دوستانم آمدهاند اینجا،
رولتنبرگ. با خود میاندیشیدم که لابد مشتاقانه انتظارم را میکشند، منتها اشتباه میکردم.
از جناب ژنرال مگو که ذرهای بار خاطر نداشت و چند دقیقهای از سر بندهنوازی با من حرف زد و بعد بنده را خدمت خواهرش فرستاد.
از قرار معلوم، سر راهشان به ترتیبی پول و پلهای قرض کرده بودند. تازه به نظرم هم رسید که جناب ژنرال تا اندازهای دستپاچه است.
ماریا فیلیپوفنا گویا سرش خیلی شلوغ بود و به زحمت جواب سلامم را داد.
ولی پول را از من گرفت، شمرد و به همه حرف و حدیث من گوش داد.
منتظر آمدن مزنتسوف به صرف شام بودند، همینطور هم یارو فرانسوی و یک آقای انگلیسی. طبق معمول، تا اندک پولی در خانه پیدا میشد، بساط مهمانی برقرار میشد.
خوب دیگر، رسم در مسکو چنین است. پولینا الکساندروفنا، تا مرا دید، پرسید مگر سفر قندهار رفته بودی،
و تا من آمدم جواب بدهم گذاشت و رفت. معلوم است که مخصوصا این کار را کرد.
ما بایست با هم، هر طور شده، بیرودربایستی حرف بزنیم.
-
آدم اگر عزت نفس داشته باشد ، بی برو و برگرد در مهرض بد و بیراه قرار می گیرد و محتمل انواع و اقسام تهمت ها میشود.
- وای از این مردم از خود راضی….. وراجی که خرجی ندارد… با چه خودپسندی سرشار از غروری داوری می کنند…. اگر می دانستند که من وضع کنونی خود را تا چه پایه زشت و نفرت آور احساس می کنم. زبانشان برنمی گشت که به من درس زندگی و اخلاق بدهند . آن ها چه چیز تازه ای دارند که بگویند که من خود ندانسته باشم؟ آیا براستی مسئله مهم این است؟ مسئله اینجاست که
اگر این چرخ بخت یک دور دیگر می زد همه چیز عوض می شد و (من یقین دارم که)همین معلمان اخلاق اولین کسانی بودند که با خوشرویی شوخی کنان نزد من می آمدند و به من تبریک می گفتند و مثل حالا روی از من نمیگرداندند. اما من از همه شان بیزارم من حالا چه هستم؟
هیچ..صفر.. فردا چه خواهم شد؟ فرداممکن است باز از میان مردگان برخیزم و زندگی نویی شروع کنم و ((انسان)) را تا هنوز در من تباه نشده کشف کنم.
کتاب قمار باز
شما می توانید هر کتاب و لوازم تحریری که می خواهید از فروشگاه اینترنتی ترنج مارکت سفارش دهید و در سریع ترین زمانِ ممکن درب منزل تحویل بگیرید.
سفارشات سایر شهر ها هم براساس روش پستی که انتخاب می کنید در کوتاه ترین زمانِ ممکن به دستتون میرسه
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.