-5%
کتاب ته خيار
نویسنده: هوشنگ مرادی كرمانی
ناشر: معین
تعداد صفحات: 221
ته خيار
کتاب ته خيار مجموعه ای است از داستان های کوتاه با مضمون اجتماعی از نویسنده ی محبوب کودک و نوجوان، هوشنگ مرادی کرمانی که همواره با نگارش طنز و قابل لمس خود، این مفاهیم اجتماعی را در کنار دغدغه های مخاطبین کودک و نوجوان خود به تصویر می کشد.
ویژگی قلم هوشنگ مرادی کرمانی این است که داستان ها علاوه بر مخاطبین مدنظرش، توجه بزرگسالان را نیز به خود جلب می کنند و وجهه ی طنز داستان، برای هر خواننده ای در هر یک از گروه های سنی نامبرده شده، اوقات مفرحی را فراهم می کند.
مضامین اصلی که در کتاب ته خيار و طی سی داستان جذاب و مختلف به آن ها پرداخته شده، مواردی است که در عمق و مفهوم تلخ و تامل برانگیز است، اما نویسنده با زیرکی هرچه تمام تر، ریشخندی به این مسائل زده و طنز تلخ آن ها را در بستر ماجراهای سرگرم کننده به بار می نشاند.
این مسائل عبارت اند از گذر عمر و پیری، مشکلات و سختی های زندگی، نداری، بی پولی و مرگ که برای هر انسان، امری ملموس به حساب می آیند اما شوخی و طنز با آن ها چندان راحت نبوده و نیاز به مهارت قابل توجهی در طنزپردازی دارد که خوشبختانه نویسنده ی دوست داشتنی معاصر، هوشنگ مرادی کرمانی از مهارت بالا و استعداد درخشانی در این زمینه برخوردار است.
تکه ای از کتاب ته خيار
گفتم که، امسال چیزی دستمان را نگرفت. گرفت، ولی چیز دندان گیری نبود. اهالی راضی نبودند. دوتا کامیون بود و چهار تا سواری. اتوبوس خوب است، نان و پول پله دارد. دو سال پیش چند تا اتوبوس داشتیم، سال پیش شد سه تا. آخرهای زمستان برف سنگینی گردنه را گرفت. بعد از ظهر هیچ خبری نبود. اما همین که اتوبوسها توی سرپایینی گردنه، نتوانستند خودشان را نگه دارند. لیز خوردند، آمدند پایین.
یکیشان نزدیک بود بیفتد روی خانهی سیف. خدا رحم کرد، اتوبوسها چندتا معلق زدند. عجیب بود که راننده اولی زنده ماند. چند تا از مسافرها از دنیا رفتند. زخمی زیاد بود؛ چه بدبختی!
رحیم رفته شهر وانتش را درست کرده. کرده عینهو آمبولانس. قبلاً چند تا الاغ و قاطر داشت. پسر سعدالله بساط جوشکاری آورده ده. ماشینهایی که از گردنه میافتند، غلت میزنند و از کوه میآیند پایین و میروند ته دره، میرویم کمک. پنجاه شصت سالی میشود شاید هم بیشتر. از وقتی جاده کشیدهاند، از آن بالا هر سال چند کامیون و ماشین و اتوبوس میافتد. نان و درآمد ماهم از همین راه است. روستا درآمد ندارد. انتظار میکشیم که زمستان بشود و کسب و کار رونقی بگیرد.
این طور نیست که ما خلاف باشیم و مال آدمهای بیچارهای که توی آهنپارهها له و لورده شدهاند، برداریم. خودشان، اگر زنده باشند، نمیخواهند چیزهایی که دارند، بردارند. فقط التماس میکنند ما را برسانید به دکتر و درمانی. همه چیزشان را میبخشند.
زنها طلاهایشان را میدهند که بچه و شوهرشان هرچه زودتر به دوا و دکتری برسند.
نه خیال کنید ما خداخدا میکنیم که سواری و اتوبوس بیفتد و ما هم به نان و نوایی برسیم. اصلا اینطور نیست. باور کنید هیچکس در این روستا حاضر نیست خون از دماغ کسی بیاید که او تکهای پنبه بدهد تا فرو کند توی دماغش و ازش پولی بستاند. اینجا همه توی خانههاشان پنبه و چسب و باند و تخته و چوب برای شکستهبندی دارند. همه شکستبندی بلدند. همهی بچهها میدانند چهجور زخمیها را از میان آهنهای مچاله شده بیرون بیاورند که قطع نخاع نشوند. توی مدرسه روستا اوّل چیزی که یاد میگیرند کمکهای اولیه است.
البته، این کارها را، تا آنجا که بشود، در راه خدا میکنیم ولی خیلی وقتها همین جور مفت از کار در نمیآید. ما هم خرج داریم باید زندگی کنیم. پنبه و تخته و باند را که داروخانهها همین جوری نمیدهند. عاشق چشم و اَبروی ما نیستند که.
تابستانها برانکارد، که ما بهش میگوییم «تخت روان» و وسایل رسیدگی به زخمیها را آماده میکنیم برای زمستان که زمان افتادن از آن بالاست.
نه، نه. اینجور نیست که فقط زمستانها ماشین بیفتد پایین.
تابستانها هم میافتد. تابستانها بیشتر رانندههای مست ماشین را کله معلق میکنند پایین یا بچههای شیرین و شیطانشان چشمهای آنها را از پشت سر میگیرند و به بابا میگویند: «من کی هستم؟» یا خانمهایی که در مسافرت میخواستند چیزی بخرند و شوهر پول نداشته و دعوا شده، حالا خانم برای اینکه از دل او دربیاورد درست سرگردنه، یک لیوان چای داغ میدهد دست شوهر و حبهای قند هم میگذارد تو لُپ او. دست شوهر میلرزد و چای میریزد روی بساطش. زندگی مرد میسوزد و جیغ میکشد و ماشین میرود ته دره. ما خیلی تجربه داریم. خیلی خاطره داریم.
چند سال پیش که من بچه بودم. بچه بیسرپرستی توی اتوبوس، سرپیچ گردنه رقصش میگیرد و انگشتش میخورد تو چشم بچهای دیگر، دعوا میشود. بچهها دو دسته میشوند و بنا میکنند به زدن همدیگر، دِ بزن. حواس راننده پرت میشود و با اتوبوس بچههای دعوایی میآید پایین. سرشب بود. همه ریختیم بیرون. دیدیم بچههای یتیم و بیسرپرست کُلی گردو با شاخه کنده بودند و میبردند مثلاً سوغاتی بدهند. خوب، بچههای نازنین، شما که کسی را ندارید برایش سوغاتی ببرید. خلاصه، ده تا از آنها از دنیا رفتند.
بچههای روستایی چه قدر گردو گیرشان آمد، بماند…
کتاب ته خيار
پیشنهاد میکنیم کتاب پرنده خارزار را نیز مشاهده کنید.
شما میتوانید سفارش خود را با تخفیفهای واقعی و تحویل فوری به سراسر کشور از فروشگاه اینترنتی مشدبوک به آدرس meshadbook.com تهیه کنید و در صورتی که دسترسی به سایت ندارید و یا خرید اینترنتی برایتان سخت است میتوانید با شماره ۰۹۰۲۱۲۸۷۳۹۳ تماس گرفته و یا سفارش خود را از طریق پیج اینستاگرام مشدبوک به آیدی meshadbookadmin ثبت نمایید.
مشدبوک تلاش میکند تا مرجعی کامل و به روز از تمامی کتابهای کمک درسی و کتابهای عمومی فراهم کند تا شما همراهان گرامی و دانشآموزان عزیز بتوانید با خیالی آسوده همهی کتابهای کمک آموزشی و عمومی مورد نیاز خود را تهیه نمایید و درب منزل تحویل بگیرید.
تیم پشتیبانی مشدبوک سعی میکند که تحلیل و بررسی کتابهای تمامی انتشارات و مقاطع را با دقت و به طور کامل برای شما آماده کند و پاسخگوی تمامی سوالات، ابهامات، انتقادات و پیشنهادات شما در سریعترین زمان ممکن باشد و همچنین شما را در رابطه با انتخاب کتاب مناسب راهنمایی کند.
ما در مشدبوک تلاش میکنیم که همه کتابها را به روز و موجود نگه داریم اما اگر کتابی موجود نبود یا در سایت پیدا نکردید میتوانید با پشتیبانی سایت ارتباط بگیرید و مشکل را با ما درمیان بگذارید، همکاران ما در اسرع وقت و به طور شبانه روزی پاسخگوی شما خواهند بود.
همواره فروشگاه آنلاین مشدبوک درتلاش بوده است تا با حمایت و رعایت کامل قوانین مشتری مداری جهت احترام به حقوق شما همراهان عزیز مواردی از قبیل: پشتیبانی ۲۴ ساعته، تضمین سلامت کالا، ارسال فوری و تخفیفهای ثابت و واقعی را فراهم نماید و همواره در تلاش بوده است تا مطلوبترین کیفیت و بهترین خدماتی که شایسته مشتریان مشدبوک میباشد را به آنها ارائه دهد.
مشدبوک حالا پس از طی کردن مسیری سخت و ناهموار، توانسته است با حمایت شما، خانوادهای بزرگ تشکیل دهد و گامی محکمتر به سوی آینده بردارد و در خدمتگذاری هرچه بهتر به شما هموطنان گرانقدر پیش قدم باشد.
استقبال گرم و حمایت شما، انگیزهای مضاعف و روحیهای سرشار از انرژی مثبت را جهت ادامهی این راه پر فراز و نشیب برای تیم مشدبوک میسر ساخته است.
“اطمینان در انتخاب”
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.